صدراصدرا، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

صدرامامانی

صدرا جان من داره بزرگ میشه

این روزا هرچی میگذره حس و حالم یه جورای دیگه ای میشه ، بزرگ شدنت رو حس می کنم یه وقتایی دلم برای کوچولوی قدیمی تنگ میشه ولی وقتی دوباره نگات میکنم و عشق و دوست داشتنو توی صورت و چشمات می بینم دلم برای همین لحظه تنگ میشه؟؟؟ صدراجونم جدیداً حس می کنم بزرگ شدی ، حس میکنم خیلی میتونم باهات حرف بزنم ، احساسم میگه تو درکم می کنی ، دوست دارم باهات حرف بزنم ، گاهی به خودم میگم مگه تو چند سالته؟؟؟ هر روز که میگذره بیشتر عاشقت میشم ، وقتی میگی "مامان دستت درد نکنه" ، "مامان دوست دارم" میخوام بخورمت ، اما ، امان از وقتی که عصبانی میشی وای دیگه خیلی خطر ناک میشی ولی جالب اینه که زود میشه آرومت کرد.. عزیزم همیشه میگم " صدرا جون به اندازه تمام ستا...
30 ارديبهشت 1391

بعد از دو ماه

سلام پسرم ، دیگه تنبلی مامانی به حد اعلاء رسیده و دوماه و اندی است که برایت هیچ چیزی ننوشتم واقعاً شرم آور است خوب اولش خودمو تنبیه کردم که از دیر اومدنم ناراحت نشی. حالا بگم از صدرای مامانی : از شیطونیهات بگم که بی نهایته ، از مهربونیهات بگم که اونم بی نهایته یا از... میدونی پسرم جدیداً گاهی اوقات از سر لطف و مهربونی اطرافیانت رو مورد نوازش قرار میدی  چی بگم در این مورد... حالا که بعد از دو ماه اومدم دو تا مطلب از گل پسرم بنویسم ، جناب آقای رئیس یک نامه فوری ارسال نمودند که باید همین الان جهت گرفتن مصوبه هیئت مدیره کارهایی انجام بدم در نتیجه مامانی ایندفعه قول میدم زود زود زود بیام فعلاً ...   ...
9 ارديبهشت 1391

بعد از دو ماه

سلام پسرم ، دیگه تنبلی مامانی به حد اعلاء رسیده و دوماه و اندی است که برایت هیچ چیزی ننوشتم واقعاً شرم آور است خوب اولش خودمو تنبیه کردم که از دیر اومدنم ناراحت نشی. حالا بگم از صدرای مامانی : از شیطونیهات بگم که بی نهایته ، از مهربونیهات بگم که اونم بی نهایته یا از... میدونی پسرم جدیداً گاهی اوقات از سر لطف و مهربونی اطرافیانت رو مورد نوازش قرار میدی  چی بگم در این مورد... حالا که بعد از دو ماه اومدم دو تا مطلب از گل پسرم بنویسم ، جناب آقای رئیس یک نامه فوری ارسال نمودند که باید همین الان جهت گرفتن مصوبه هیئت مدیره کارهایی انجام بدم در نتیجه مامانی ایندفعه قول میدم زود زود زود بیام فعلاً ...   ...
9 ارديبهشت 1391
1